نویسنده چاق، زشت، بی‌سواد و بی‌شخصیت است.

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

تو ای قلب تپنده‌ی جغرافیا!

تو پاریس بودی؛ با غمت همه‌ی دنیا متشنج شد، همه‌ی برج‌های بزرگ از روی همدردی پرچمت را به اهتزاز درآوردند.
تو پاریس بودی؛ غم که بَرَت داشت، همه‌ی مردم با تو گریستند و عکس‌هایشان را با پرچمت رنگ‌آمیزی کردند.
تو پاریس بودی؛ من اما سوریه، من لبنان، من گیر افتاده در این خاورِ میانه-تو گویی که خاورِ دور، خاورِ خیلی خیلی دور، خاورِ محو شده از نقشه‌ی جغرافیایی- کسی حتی رنگ‌های پرچمم را هم نمی‌دانست. کسی پایتختم را نمی‌شناخت. کسی مرا نمی‌دید. کسی برای من نمی‌گریست؛ چرا که تو، پاریس بودی، و من از نقشه‌ دور، و من از نقشه بیرون، و من از نقشه مطرود، و من از نقشه تبعید!
کسی برای من نگریست؛ چرا که تو پاریس بودی، تو قلب تپنده‌ی جهان بودی! 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بادکنک خانوم

حاجی‌تون حاد شده!

اصل اصلش این بود که وقتی تست افسردگی آنلاین میدی، اگه نتیجه‌ت مثبت بود، یه دستی، کَلّه‌ای چیزی از تو صفحه‌ی نمایشگر بیاد بیرون شروع کنه به حرف زدن باهات و درمان کردنت، وگرنه اینکه اون زیر می‌نویسه شما افسردگی حاد دارید و سریعاً به متخصص مراجعه کنید که واسه آدم افسرده نشد نون و آب! آدمی که افسردگی حاد داره که اگه حال داشت تا پیش متخصص بره، جاش می‌رف پنجره رو وا می‌کرد، گلدونا رو آب می‌داد، سلام همسایه رو جواب می‌داد و دیگه افسرده نمی‌شد. دیگه به هنگام شنا مثه یه دست و پاچلفتی به مسیر دهن کوسه نمیفتاد که! به جا اینکه افسرده باشه، آورده خبر راوی می‌شد، چرا غصه و غم رو واسه فردا نذاریم می‌شد!

نشد آقا، این رسم تست‌گیری نشد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بادکنک خانوم

20

نمی‌دونم آدما وقتی تولداشونو سلبریت می‌کنن، دقیقاً چی رو سلبریت می‌کنن؟ تموم شدنِ یه سالِ دیگه از عمرشون رو؟ نزدیک‌تر شدنشون به مرگ رو؟ یا چی؟ اوضاع وقتی وخیم‌تر می‌شه که تولد آدم اتفاقاً مقارن بشه با پایانِ دهه‌ای از زندگی‌ش. آدمی که می‌دونه کلاً انگشت‌شمارتا از این دهه‌ها رو تو زندگی‌ش داره چیو جشن می‌گیره؟ چرا باید جشن بگیره؟! میگم نکنه اصلِ اصلش این بوده که آدم شب تولدش بشینه به غصه خوردن و بقیه واسه اینکه غم‌هاشو کمتر کنن پاشن برن پیشش و براش کیک و شمع ببرن که تنها نباشه و کیک بخوره و شمع فوت کنه و آرزو کنه تا یه ذره حواسش پرت بشه از غصه‌ها؟ میگم نکنه ما سناریو رو اشتباه فهمیدیم؟ نکنه این همه مدت گول خورده بودیم؟!
علی‌ای‌حال، چوب خطِ دهه‌ی دوم زندگی‌م پر میشه امشب. سلام بیست و یکمین سال! سلام، هرچند باورت ندارم هنوز!

پ.ن: بهترین کادوی عمرمو گرفتم امروز صبح، خبر خوش گرفتم امروز صبح! خوشحالم، واسه کادوئه که اوضاع رو برمی‌گردونه..!
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بادکنک خانوم

منو نبر با خودت..با تو ام...آهای!

خوبیِ اینکه به هر کسی که ازت تقاضای وارد شدن به یه رابطه رو می‌کنه جواب منفی بدی تو اینه که می‌تونی سرنوشتِ اون آدما رو بعد از خودت دنبال کنی. دنبال کنی و حس کنی که چطور کم کم ازت دور و نسبت بهت سرد و بی‌تفاوت می‌شن.

به لطف شبکه‌های اجتماعی بعد از چتد وقت می‌تونی کامنت‌های غریبه‌هایی رو زیر پستاشون پیدا کنی که اسمایلی قلب گذاشتن و اسمایلی قلب پاسخ گرفتن؛ بعدترم که عکس‌های دونفره و حتی سه‌نفره‌شون!

خوبی‌ش به اینه که می‌تونی سرنوشتشونو بدون خودت دنبال کنی و ببینی چطور بدون تو خوشبخت می‌شن.

خوبی‌ش به اینه که ایمان میاری به فراموشی، به زمان، به اینکه زمان ما را با خود خواهد برد، به اینکه باد ما را با خود خواهد برد! بعدشم وامیسّی یه گوشه و با حالتِ من مرد تنهای شبم‌طور نگاه می‌کنی که چطور باد داره تو رو با خودش می‌بره! 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بادکنک خانوم