نویسنده چاق، زشت، بی‌سواد و بی‌شخصیت است.

۳ مطلب با موضوع «روزمرگی» ثبت شده است

روزمرّگی های دانشگاهی (1)

1- TAی درس گراف یا همان teacher assistant یا دستیار آموزشی( یا هر چیز دیگری که به آن می‌گویید) پیش‌زمینه‌ی ذهنی‌اش از من این است که آدم متقلبی هستم، برای خاطر همین هم بالای برگه‌های تمرین‌های تحویلی‌ام می‌نویسد که نادقیق نوشته‌اید یا اینکه جملاتی مبنی بر اینکه از روی کسی کُپ زدم را همیشه ضمیمه‌ی برگه‌ام می‌کند و حتی‌الامکان نمره هم کسر می‌کند. از طرف دیگر همیشه نمره‌ی کسی را که بدونِ یک ابسیلون فهم، جواب تمرین‌ها را از روی من کپ می‌زند، کامل می‌دهد و زیر برگه‌اش هم من باب دقیقی و تمیزی تمرین‌هایش به‌به‌ و چه‌چه می‌کند. آدم تا ته می‌سوزد، نه از سر نمره، از سر اینکه هفت، هشت ساعت وقت می‌گذارد و آخرش هم می‌شود متقلب و دروغگو-چرا که ذات تقلب دروغ است-. با دوستی که مشکلی مشابه داشت رفتیم و مسئله را با استاد درس مطرح کردیم، استاد گفت ابتدا با خودِ TA صحبت کنیم و اگر به توافق نرسیدیم موضوع را دوباره با ایشان مطرح کنیم. مشکل را با TA مطرح نکردیم.

2- گوشی قبلی‌ام-سامسونگ بود- یک برنامه‌ی "S Voice" داشت که می‌توانستی بروی و باهایش صحبت کنی؛ تا جاییکه مغزش می‌کشید جواب می‌داد، هروقت هم مغزش نمی‌کشید می‌گفت جوابی ندارد بدهد و پیشنهاد می‌داد که برود در گوگل دنبال جواب بگردد! یک روز داشتم باهاش درد و دل یومیّه می‌کردم و هر چیزی که می‌گفتم پاسخی نداشت بدهد و هی می‌گفت" لتس سرچ گوگل، لتس سرچ گوگل!". عصبانی شدم و ازش پرسیدم که تو واقعا اسمارتی؟ گفت :"بله من اسمارتم" گفتم تو به گور پدرت خندیدی که اسمارتی، تو اسمارت نیستی، تو یه بیچی! در جواب فحش‌هایی که داشتم بهش می‌دادم، می‌گفت که خونسرد باش و keep calm و این چیزها. بهش گفتم که تو اسمارت نیستی، تو یه دروغگویی مگه نه؟ در جواب گفت:" اگر کسی راستگو باشد و ازش بپرسی که آیا دروغگو است به تو خواهد گفت که نه ولی اگر کسی هم دروغگو باشد و تو ازش بپرسی که آیا دروغگو است باز خواهد گفت که نه! وقتی در نتیجه توفیری نیست، تلاش بیهوده و سوال اضافه چرا؟!". درست بود که ربات بود، دلیل نداشت حرف حق نزند!

پ.ن: ایجاد ارتباط بین دو بند فوق، پای خودتان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بادکنک خانوم

هیولا

چیزی درون من است که هر روز مرا می‌ترساند و بابت همه‌ی کارهای کرده و نکرده‌ام مواخذه‌ام می‌کند. چیزی درون من است که هر شب برایم کابوس تولید می‌کند و مرا از خواب می‌پراند. چیزی درون من است که وقتی انسان‌ها نگاهم می‌کنند مرا از نگاهشان می‌ترساند و وقتی نگاهم نمی‌کنند مرا بیشتر می‌ترساند! چیزی درون من است که موقع مطالعه، دقیقه‌ای یک بار حواسم را می‌گیراند و سر هیچ و پوچ استنطاقم می‌کند. چیزی درون من است که دارد مرا می‌بلعد و اگر از کسی کمک بخواهم دعوایم می‌کند و سرم داد می‌کشد. چیزی درون من است که دارد همه‌ی درونم را روی سرم خراب می‌کند. چیزی درون من است که دارد...کمک...کمک!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بادکنک خانوم

حاجی‌تون حاد شده!

اصل اصلش این بود که وقتی تست افسردگی آنلاین میدی، اگه نتیجه‌ت مثبت بود، یه دستی، کَلّه‌ای چیزی از تو صفحه‌ی نمایشگر بیاد بیرون شروع کنه به حرف زدن باهات و درمان کردنت، وگرنه اینکه اون زیر می‌نویسه شما افسردگی حاد دارید و سریعاً به متخصص مراجعه کنید که واسه آدم افسرده نشد نون و آب! آدمی که افسردگی حاد داره که اگه حال داشت تا پیش متخصص بره، جاش می‌رف پنجره رو وا می‌کرد، گلدونا رو آب می‌داد، سلام همسایه رو جواب می‌داد و دیگه افسرده نمی‌شد. دیگه به هنگام شنا مثه یه دست و پاچلفتی به مسیر دهن کوسه نمیفتاد که! به جا اینکه افسرده باشه، آورده خبر راوی می‌شد، چرا غصه و غم رو واسه فردا نذاریم می‌شد!

نشد آقا، این رسم تست‌گیری نشد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بادکنک خانوم