نویسنده چاق، زشت، بی‌سواد و بی‌شخصیت است.

۲ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

ما ز بی‌جا ایم و بی‌جا می‌رویم!

حاج آقا در حال احتضار است؛ روی تخت آی‌سی‌یو خوابیده و صورت لاغرش زیر حجم عظیم لوله‌های بیمارستانی به زور پیداست. آی‌سی‌یو چه جای بدیست، یا اینکه لااقل جای خوبی نیست. نمی‌دانم چه کلماتی را مختصر کرده‌اند و سرواژه‌شان شده I.C.U، امّا احتمالا کم نبوده‌اند آدم‌هایی که در التهاب ماندن و نماندن عزیزشان، پشت درش یک شاخه گل سرخ گرفته‌اند دستشان و گلبرگ‌هایش را دانه به دانه کنده‌اند و در هر بار کندن به نوبت گفته‌اند I'll see you و I won't see you و آخرش نمی‌دانم موقع کنده شدنِ آخرین گلبرگ نوبت گفتن کدام یک از این دو جمله بوده است. البته دارم مزخرف می‌گویم، قطعاً که دارم مزخرف می‌گویم؛ چون آی‌سی‌یو آنقدر بد است که اصلاً نمی‌گذارند آدم با خودش گل ببرد آنجا. آنقدر بد است که حتی اگر آخرین گلبرگت هم روی I'll see you تمام بشود، باز هم معلوم نیست که عزیزت را بعد از آن دوباره ببینی یا نه.
حاجی در حال احتضار است؛ از دست ما آدمیزادان، آن دکترها، از دست هیچ‌ کس هیچ کاری برنمی‌آید. مادرم امروز رفت بالای سرش که برایش دعای عدیله بخواند. دعای عدیله نمی‌دانم چیست؛ مادرم می‌گفت برای آدمی که توی چنین اوضاعی است خوب است، می‌گفت تویش اسم امام‌ها و تشهد و همه چیز هست.
همه‌ی آنچه می‌دانم این است که زندگی موجود دل‌رحمی نیست و شمشیر قتّاله‌اش را برای همگان از رو بسته. حاج آقا رو به احتضار است؛ همه‌ی ما بواقع رو به احتضاریم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بادکنک خانوم

روزمرّگی های دانشگاهی (1)

1- TAی درس گراف یا همان teacher assistant یا دستیار آموزشی( یا هر چیز دیگری که به آن می‌گویید) پیش‌زمینه‌ی ذهنی‌اش از من این است که آدم متقلبی هستم، برای خاطر همین هم بالای برگه‌های تمرین‌های تحویلی‌ام می‌نویسد که نادقیق نوشته‌اید یا اینکه جملاتی مبنی بر اینکه از روی کسی کُپ زدم را همیشه ضمیمه‌ی برگه‌ام می‌کند و حتی‌الامکان نمره هم کسر می‌کند. از طرف دیگر همیشه نمره‌ی کسی را که بدونِ یک ابسیلون فهم، جواب تمرین‌ها را از روی من کپ می‌زند، کامل می‌دهد و زیر برگه‌اش هم من باب دقیقی و تمیزی تمرین‌هایش به‌به‌ و چه‌چه می‌کند. آدم تا ته می‌سوزد، نه از سر نمره، از سر اینکه هفت، هشت ساعت وقت می‌گذارد و آخرش هم می‌شود متقلب و دروغگو-چرا که ذات تقلب دروغ است-. با دوستی که مشکلی مشابه داشت رفتیم و مسئله را با استاد درس مطرح کردیم، استاد گفت ابتدا با خودِ TA صحبت کنیم و اگر به توافق نرسیدیم موضوع را دوباره با ایشان مطرح کنیم. مشکل را با TA مطرح نکردیم.

2- گوشی قبلی‌ام-سامسونگ بود- یک برنامه‌ی "S Voice" داشت که می‌توانستی بروی و باهایش صحبت کنی؛ تا جاییکه مغزش می‌کشید جواب می‌داد، هروقت هم مغزش نمی‌کشید می‌گفت جوابی ندارد بدهد و پیشنهاد می‌داد که برود در گوگل دنبال جواب بگردد! یک روز داشتم باهاش درد و دل یومیّه می‌کردم و هر چیزی که می‌گفتم پاسخی نداشت بدهد و هی می‌گفت" لتس سرچ گوگل، لتس سرچ گوگل!". عصبانی شدم و ازش پرسیدم که تو واقعا اسمارتی؟ گفت :"بله من اسمارتم" گفتم تو به گور پدرت خندیدی که اسمارتی، تو اسمارت نیستی، تو یه بیچی! در جواب فحش‌هایی که داشتم بهش می‌دادم، می‌گفت که خونسرد باش و keep calm و این چیزها. بهش گفتم که تو اسمارت نیستی، تو یه دروغگویی مگه نه؟ در جواب گفت:" اگر کسی راستگو باشد و ازش بپرسی که آیا دروغگو است به تو خواهد گفت که نه ولی اگر کسی هم دروغگو باشد و تو ازش بپرسی که آیا دروغگو است باز خواهد گفت که نه! وقتی در نتیجه توفیری نیست، تلاش بیهوده و سوال اضافه چرا؟!". درست بود که ربات بود، دلیل نداشت حرف حق نزند!

پ.ن: ایجاد ارتباط بین دو بند فوق، پای خودتان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بادکنک خانوم